شــــــــرافتـــــــــــــــهای مظلوم !







نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





شکست آفتاب . . .

 

کوچه­ی بدبختی بود . . .

 

کوچه ، نه ! بن بست بدبختی بود که به خاطر پوشانیدن وضع فلاکتبارش سقف فلاکت بارتری برویش کشیده بودند ! و مشتی خانواده گمنام در این بن بست زندگی میکردند !

 

 
تنها « زینت » این بن بست یک چراغ برق « تصادفی » بود که پاره­ای از شبها ، بن بست را « اشتباها » روشنی می­بخشید ، یک شب جلو دیدگان بچه­های بن بست ولگردی بیگانه ، چراغ برق تصادفی را با تیر کمان شکست . . .
 
 
و بچه­های بن بست زارزار گریستند . . .
 
 
و کوچکترین آنها دوید به طرف خانه­شان که « مادر . . آخ مادر . . آفتاب ما را شکستند . . . » !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[+] نوشته شده توسط vahed در 15:29 | |